آن روز آمد

ساخت وبلاگ
امروز از  همان روز های بود که استرس  داشتم از امدنشان،همان شب  های که نمیخاستم بی آیند

فکرش را میکردی  ماه بانوی  من قرار بود باهم قصه ای زیبا از عشق را تجربه کنیم

لعنت بمن عاطفه جانم که تورا آسانتر  از  آنجه که فکرش  را  میکردم از دست دادم حرف های که میشنوم برایم خنده دار است

از  تو فکر ما خاطراتمون رد میشه بدون اینکه یک لحظه حالم بد شه

یادت میاد این آهنگ رو

فکر نکردن به خاطراتمون رو بلد میشیم میبینیم همو از  کنار هم ساده رد میشدیم انگار  نه ی وزگاری  عاشقت بودم میبینیم همو اونجا که غرق  احساسیم با هرکی باشیم نبیاد بگیم همو میشناسیم

یادم میاد با این آهنگ چه گریه ها که نمیکردیم

من وتو چه شدیم زندگیم

نامه برایت مینویسم نمیدانم میخوانی  یا نه اما بدان یادت همیشه زنده است در میان قلبم

ماه بانو کاش  میتوانستم بعد تو عاشق بشم

کاش بعد تو برای  خندانن لبخند یک دختر  با چشم های مشکی  تلاش  میکردم

 کاش  بار دیگر  ببینمت و  به بهانه دیدنت تا صبح خروس خان برایت شعر بخوانم

اما چه کنم نه دیدنت برایم میسر  میشود و نه خبری  از دیدنت می اید

سالگرد...
ما را در سایت سالگرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : akhazeyekghahraman بازدید : 181 تاريخ : سه شنبه 7 خرداد 1398 ساعت: 5:52